سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























توهمات زندگی

دلم می خواهد

بال هایم را به نرمی آزاد کنم

آرام

آرام

پهنای آسمان را دنبال کنم

اوج بگیرم

از زمین فرسنگ ها دور شم.

.

.

کمی که گذشت

نیم نگاهی به زمین بندازم

کلبه ای ببینم

که از دودکشش دود جاریست

پیرمردی عصا به دست

به آسمان خیره شده

با یک خیز

خودم را به او برسانم

مهمان کلبه اش باشم

چای گرمی بنوشم

و برای پیر قصه گریه کنم

.

.

.

کمی که آرام شدم

با لبخند مهربان پیرمرد

راهیه پرواز شوم

.

.

.

هنوز خیلی راه مانده

اوج گرفتن را آموختم


نوشته شده در سه شنبه 91/3/23ساعت 10:57 صبح توسط فریماه نظرات ( ) |


Design By : Pichak