پنجره باران خورده ات را بازکن،چند سطر پس از باران،چشمهايم را ببين که هوايت ديوانشان کرده،دلم برايت تنگ است...
...نه من نمي خوام ياد بگيرم...
به روزم و منتظر خوش حال ميشم بياي
ياد گرفتم اما به قيمت خرد شدنم تموم شد...
الان بهش عادت كردم اما هنوزم فراموش نميشي هرگز:(((
قشنگ بود...لحظه هات پراز طراوت بارون
هعـــــــــــــــــــــــــــــــي روزگار...مجبوريم که ياد بگيريم:(
ثانيه هاي خسته بروزه:(