• وبلاگ : توهمات زندگي
  • يادداشت : وهم خانواده
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + عليرضا 

    سالهاي پيش بال آسماني داشتيم

    بال کبوتر کران تا بي کراني داشتيم

    ميوه بوديم و سر سال استفاده مي شديم

    چون که بالاي سر خود باغباني داشتيم

    چهار فصل موي ما برف زمستاني نداشت

    پير هم بوديم اگر رنگ جواني داشتيم

    روزها گردي اگر بر روي دلها مي نشست

    شب که مي شد سنت خانه تکاني داشتيم

    مثل شير مادران ما حلال و پاک بود

    در ميان سفره ها گر لقمه ناني داشتيم

    نذري روز ظهور مهدي موعودمان

    صبحها چله به چله عهد خواني داشتيم

    صبح جمعه پيشواز تکسوار فاطمه

    زوي پشت بامها صوت اذاني داشتيم

    گاه پاهي جمعه ها اهل زيارت مي شديم

    گاه گاهي ميل سجده جمکراني داشتيم

    ثانيه ثانيه‌هامان گاي آقا مي گذشت

    آي مردم!يک زمان صاحب زماني داشتيم

    پر نداريم و دل بپُر نداريم و...فقط

    يادمان باشد که اينها را زماني داشتيم

    پاسخ

    فوق العاده بود داداش.:(...ممنون ك واسم گذاشتي

    سم رب الشهداء

    لاله ها

    باز هم توفيق ميزباني از فرزندان روح الله مراسم وداع با شهداي گمنام تازه تفحص شده از مناطق جنگي جنوب همراه با دعاي پر فيض کميل در جوار امام زاده سيد مظفر(ع).

    زمان:1391/3/25 بعداز نماز مغرب و عشاء.